اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رباح

نویسه گردانی: RBAḤ
رباح . [ رَ] (ع مص ) سود کردن . (دهار) (مصادراللغه ٔ زوزنی چ بینش ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رِبْح . رَبْح . (ناظم الاطباء) (متن اللغة) (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر فوق شود: رباح کسی در بازرگانی خویش ، رباح بازرگانی کسی ؛ فزونی یافتن تجارت کسی و برتری و بسیار سود بردن وی در آن . (از متن اللغة). رباح کسی در تجارت خویش ؛ بنهایت و کمال آن رسیدن و بدست آوردن سود. (از اقرب الموارد). رباح تجارت کسی ؛ سود بردن در آن . (از اقرب الموارد) ۞ .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه . (لغت محلی شوشتر).
ربعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شخص گندمگونی که متوسط القامه است
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.