رباح
نویسه گردانی:
RBAḤ
رباح . [ رَ ] (اِخ ) قلعه ای است به اندلس . (آنندراج ) (از متن اللغة). قلعه ای است به اندلس و از آن قلعه است محمدبن سعد لغوی و قاسم بن شارب فقیه و محمدبن یحیی نحوی . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). نام شهری واقع در اندلس از اعمال طلیطلة. (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه . (لغت محلی شوشتر).
ربعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شخص گندمگونی که متوسط القامه است