اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رباح

نویسه گردانی: RBAḤ
رباح . [ رَ ] (اِخ ) یا رباح الاسودیا رباح حبشی . پدر بلال حبشی ، غلام و مؤذن معروف پیغمبر. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 473 و قاموس الاعلام ترکی و عقدالفرید ج 5 ص 16 و الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه . (لغت محلی شوشتر).
ربعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) پشته و بلندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شخص گندمگونی که متوسط القامه است
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.