رباءة
نویسه گردانی:
RBAʼ
رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) آب دستان سه پهلو که از چهار پارچه چرم سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) باران شدید و پی درپی و انبوه .(از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه . (لغت محلی شوشتر).
ربعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ام رباح . [ اُم ْ م ِ رَ / رِ ] (ع اِ مرکب ) مرغکی است خرد که بالها و پشتش سرخ است و انگور خورد.(از المرصع). مرغ انگورخوار. (از یادداشت مؤلف...
باغ رباح . [ ] (اِخ )نام موضعی است از رستاق لنجرود. (تاریخ قم ص 135).
زب رباح . [ زُب ْ ب ِ رُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گیاهی است . نامهای دیگر آن طراثیت ، زب الارض ، ذکرالارض و رِب ﱡ اَلاْرض و زب الریاح ...
ابن رباح . [ اِ ن ُ رَ ] (اِخ ) ابوعمران موسی بن رباح . متکلم بر مذهب ابوعلی . او نزد علی بن ابی بکر اخشید و علی الصیمری و غیر آن دو از متکلم...
قلعه رباح . [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) ۞ از شهرهای بزرگ اقلیم ولجه اندلس است و دارای بارویی است از سنگ وبازارها و حمامها و تجارتخانه ها دارد. ...
شخص گندمگونی که متوسط القامه است
رباح بن معترف . [ رَح ِ ن ِ م ُ ت َ رِ ] (اِخ ) قرشی قهری . از صحابه ٔ حضرت رسول بود و در روز فتح مکه اسلام آورد. وی در تجارت شریک عبدالرحما...