ربعة
نویسه گردانی:
RBʽ
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع مص ) سخت رفتن و سخت دویدن شتر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ربعة. [ رُ ب َ ع َ ] (ع اِ) مؤنث رُبَع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، رُبَعات ، رِباع . (اقرب الموارد) (از ناظ...
ربعة. [ رَ ع َ ] (ع اِ) مرد میانه و زن میانه . (آنندراج ). مرد یا زن میانه قامت . (منتهی الارب ). ج ،رَبَعات . (از اقرب الموارد). مرد یا زن میا...
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع اِ) آنچه به تندی جریان یابد. || مسافتی که در آن جماعت گرد آید. (از اقرب الموارد). || طبله ٔعطار. (ناظم الاطباء)...
ربعة. [ رِ ب َ ع َ ] (ع اِ) شأن و حالت خوشی که در شخص باشد. || وضع و طریقه : هم علی ربعتهم ؛ ایشان بر امری هستند که بودند. (ناظم الاطبا...
ربعة. [ رَ ب َ ع َ ] (ع اِ) نوعی از دویدن شتر که سخت نباشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || (اِخ ) قبیله ای از اَزْد. (آنندراج ) (منتهی ال...
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع اِ) باران شدید و پی درپی و انبوه .(از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
ربعة. [ رُ ع َ ] (ع مص )خراب شدن و افتادن سقف و دیوار جدید و هرچه تازه برروی هم انبار کرده باشند ناگاه . (لغت محلی شوشتر).
ربعة. [ رَ ع َ ] (اِخ ) حیی است از اسد، و از آن حی است اوس بن عبداﷲ ربعی تابعی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رباه . [ رُ ] (اِ) روباه . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 26). مخفف روباه است . رجوع به روباه شود.
رباءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) آب دستان سه پهلو که از چهار پارچه چرم سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).