رثاث
نویسه گردانی:
RṮAṮ
رثاث . [ رِ ] (ع ص ) ج ِ رِثة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ رِثة، بمعنی ردی و بلایه از متاع خانه . (آنندراج ). و رجوع به رِثة شود. || ج ِ رَث ّ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (دهار). ج ِ رَث ّ، بمعنی کهنه و بلایه از رخت خانه و نیزجامه ٔ کهنه . (آنندراج ). و رجوع به رَث ّ شود. || ج ِ رثیث . (ناظم الاطباء). رجوع به رثیث شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رصاص . [ رَ ] (ع اِ) ارزیز، یعنی قلعی ، که به هندی رانگ گویند. (غیاث اللغات ). ارزیز، و عامه آن را به کسر تلفظ کنند و آن دو است : سیاه که ...
رصاص . [ رَص ْ صا ] (ع ص ) فروشنده ٔ ارزیز و یا سرب و قلعی گر. (ناظم الاطباء). ارزیزگر. (یادداشت مؤلف ).
حسن رصاص . [ ح َ س َ ن ِ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن ابی بکر ملقب به حسام الدین ، درگذشته ٔ 600هَ . ق . او راست : «التفصیل لجمل التحصیل ». و ...
رصاص قلع. [ رَ ص ِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رصاص قلعی . رصاص ابیض . رصاص . رجوع به اختیارات بدیعی و الجماهر ص 245، و رصاص و قلع شود.
رصاص ابیض . [ رَ ص ِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قلعی . ارزیز. (یادداشت مؤلف ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به رصاص و رصاص اسود و ارزی...
رصاص اسود. [ رَ ص ِ اَس ْوَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسرب . سُرْب . سُرُب . آنُک ۞ . (یادداشت مؤلف ). به فارسی سرب نامند و در تکوین از رصاص...