رحمانی
نویسه گردانی:
RḤMANY
رحمانی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به رحمان . خدایی و ربانی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
رحمانی . [رَ ] (اِخ ) افرام . بطریرک انطاکی که بسال 1848 م . در موصل بدنیا آمد. او یکی از دانشمندان نامی شرق است و در ادب و لغت شرقی و ارو...
رحمانی . [ رَ ] (اِخ ) شیخ عبدالحمیدبن اسماعیل زائد الرحمانی . یکی از دانشمندان بزرگ الازهر که تا سال 1312 هَ . ق . زنده بود. او راست : کتاب ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قوه ای است که باعث ایجاد تعادل بین ارکان زندگی مادی و معنوی انسان می گردد. عقل رحمانی بین چهار رکن وجود انسان یعنی این دنیا و آن دنیا روح و جسم تعادل ...
نفس رحمانی . [ ن َ س ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود اضافی است که وجه آن به حقیقت وتکثیر معانی یعنی اعیان و احکام در حضرت واحدیت اس...
داود رحمانی (۱۳۲۴ – ۲۸ مهر ۱۴۰۰) معروف به حاج داود، نخستین رئیس زندان قزلحصار تهران بعد از انقلاب ۵۷ ایران بود. زندگینامه[ویرایش] وی متولد سال ۱۳۲۴ ...
کلاته رحمانی . [ ک َ ت ِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...