اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رسو

نویسه گردانی: RSW
رسو. [ رَس ْوْ] (ع مص ) ایستادن بر جای و استوار شدن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ثابت و استوار گشتن . (از اقرب الموارد). استوار شدن . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (دهار). استوار گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || بر جای ایستادن کشتی در دریا بر لنگر. (از اقرب الموارد). ایستادن کشتی در دریا. (تاج المصادر بیهقی ). || بر جای ماندن پای کسی در جنگ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || نیت روزه کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || اصلاح کردن میان کسان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) ۞ . صلح افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). آشتی دادن و آرامش بخشیدن میان قوم . (از اقرب الموارد). || ذکر کردن پاره ای از حدیث : رسا من الحدیث رسواً. (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفع کردن حدیث را بسوی کسی و نقل کردن از وی . (از اقرب الموارد). از کسی حدیث کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || بانگ کردن شتر گشن ، ماده شتران رمیده ٔ متفرق را تا بسوی وی میل کنند و آرمیده شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رسو. [ رُ س ُوو ] (ع مص ) مصدر به معنی رَسْوْ. (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رَسْو شود.
رسو. [ رِس ْوْ ] (اِ) اسکبیل . (یادداشت مؤلف ). درختچه ای است . رجوع به اسکبیل شود.
رصو. [ رَص ْوْ ] (ع مص ) محکم و استوار گردانیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رثو. [ رَث ْوْ ] (ع مص ) ستایش کردن مرده را و گریستن بر وی . || یاد گرفتن حدیث را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بی...
رثو. [ رَث ْوْ ] (ع اِ) ماست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شیر تازه با شیر ترش مخلوطشده . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.