گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رش نویسه گردانی: RŠ رش . [ رَ ] (اِخ ) رخش . (فرهنگ فارسی معین ). مخفف رخش ، نام اسب رستم . (از یادداشت مؤلف ). رخش را گویند. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ) : ای زین خوب زینی یا تخت بهمنی ای باره ٔ همایون شبدیز یا رشی .دقیقی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه واژه معنی تازه آباد دوله رش تازه آباد دوله رش . [ زَ دِ دو ل َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ساردل بخش میرانشاه شهرستان سنندج است که در 48هزارگزی جنوب باختری دیواندره و ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود