اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رش

نویسه گردانی:
رش . [ رِ ] (اِ) ریش و لحیه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مخفف ریش است که بعربی لحیه گویند. (برهان ). محاسن . || ریش . زخم . جراحت . (فرهنگ فارسی معین ). مخفف ریش جراحت هم هست . (برهان ). || قهر و غضب و خشم . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تازه آباد دوله رش . [ زَ دِ دو ل َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ساردل بخش میرانشاه شهرستان سنندج است که در 48هزارگزی جنوب باختری دیواندره و ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.