اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رش

نویسه گردانی:
رش . [ رُ ] (اِ) برگشتگی چشم از روی قهر و غضب و خشم . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). گردانیدن چشم به جهت قهر و غضب . (فرهنگ فارسی معین ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ) (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از شعوری ج 2 ورق 24) (از فرهنگ رشیدی ).
- رُش کردن ؛ گردانیدن چشم از روی خشم و قهر :
که فقیه از که رو ترش کرده
باز تا بر که چشم رش کرده .

سنایی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تازه آباد دوله رش . [ زَ دِ دو ل َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ساردل بخش میرانشاه شهرستان سنندج است که در 48هزارگزی جنوب باختری دیواندره و ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.