اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رشاء

نویسه گردانی: RŠAʼ
رشاء. [ رِ ] (اِخ ) رشا. یکی از منازل قمر و آن چند ستاره ٔ خرد است در برج حوت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دومین ستاره ٔ نورانی در صورت مراءةالمسلسلة و نام منزل بیست وهشتم از منازل قمر و آن را بطن الحوت نیز گویند. (مفاتیح العلوم ). منزل بیست وهشتم از منازل قمر و از رباطات ششم است و آن از آخر فرع مؤخر است تا آخر برج حوت و نزد احکامیان منزلی سعد است . (یادداشت مؤلف ). ستارگان کوچک بیشماری است که بر صورت سمکه قرار دارند. (از اقرب الموارد). و رجوع به رشا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رشاء. [ رِ ] (ع اِ) ریسمان و ریسمان دول . (ناظم الاطباء). رسن دلو، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).رسن دلو. (دهار). ریسمان ، و گویند ری...
رشاء. [ رِ ] (ع مص ) مصدر به معنی مراشاة. (از ناظم الاطباء). رشوه دادن . مقابل ارتشاء. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مراشاة شود.
رشاء. [ رَ ] (ع اِ) ریسمان و رسن . (ناظم الاطباء). رجوع به رِشا و رِشاء شود.
رشاء. [ رَ ش َءْ ] (ع مص ) جماع کردن . (منتهی الارب ). جماع کردن زن را. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) ۞ . || بچه دادن آهوماده . (منتهی الا...
رشاء. [ رَ ش َءْ ] (ع اِ) رشا. آهوبره که قوی گردد و با مادر به رفتار آید. ج ، اَرْشاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموار...
رشا. [ رِ ] (از ع ، اِ) ۞ رشاء. بند دلو. رسن دلو. ج ، ارشیة. (یادداشت مؤلف ). رسن . (غیاث اللغات ). رجوع به رشاء شود.
رشا. [ رِ ] (اِخ ) رشاء. منزل دوم قمر. (یادداشت مؤلف ). گروهی این منزل بیست وهشتم (بطن الحوت )را رشا نام کرده اند... و به رسن تشبیه کنند. ...
رشاً. [ رَ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رشاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رشاة شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.