اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رشق

نویسه گردانی: RŠQ
رشق . [ رِ ] (ع اِمص ) تیراندازی و هرچه بر آن گرو کنند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم است از رَشْق بمعنی تیراندازی . (از اقرب الموارد). || (اِ) جانب و وجه آن [ تیراندازی ]، ومنه قولهم : رمینا رشقاً؛ اذا رموا کلهم دفعة فی جهةواحدة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جانب و وجه آن . (آنندراج ). || یک روی تیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آنکه شماره ٔ تیراندازی را در مسابقه می شمارد. ج ، ارشاق . (از اقرب الموارد). || بانگ قلم . (منتهی الارب ). آواز خامه . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رشق .[ رَ ] (ع اِ) بانگ قلم . (منتهی الارب ). آواز قلم هنگام نوشتن . (ناظم الاطباء). آواز قلم ، گویند: شنیدم رشق قلم او را؛ یعنی آواز آنرا. ...
رشق . [ رَ ] (ع مص ) تیر انداختن و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیرباران کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). انداختن ...
رشق . [ رَ ش َ ] (ع اِ) کمان خوش قامت زودتیراندازنده ، و در تعجب گویند: ما ارشق القوس ؛ یعنی چه خوش قامت است کمان . (از منتهی الارب ) (آنندر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.