اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رشید

نویسه گردانی: RŠYD
رشید. [ رَ ] (ع ص ) راه راست نماینده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ) (یادداشت مؤلف ). راهنمای . (مهذب الاسماء) (دهار)(السامی فی الاسامی ). نعت از رُشْد و رَشَد. رهبر. هادی . (یادداشت مؤلف ). || نیک ماهر در تقدیر و اندازه ٔ اشیاء. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). راست تدبیر. (آنندراج ) (غیاث اللغات از منتخب اللغات ). راست تقدیر. (مهذب الاسماء). || راه یافته و رستگار. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) ۞ . در زبان عربی به معنی رستگار است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). راه راست یافته .(دهار). راه یافته . راه بردار. مهتدی ̍. آنکه تدبیرات او به غایت و مقاصد رسد بی اشاره ٔ مشیری . هدایت شده . بره . موفق . راه راست یابنده . بسامان . (یادداشت مؤلف ) : به افعال و اعمال رشید و اقوال سدید اورا متهم کردند. (تاریخ جهانگشای جوینی ). || (اِخ ) در صفت باری به معنی هادی و راهنمای به سوی راه راست . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). راهنمای در صفت خداوند. (دهار). صفت خدای . هادی . رهنمای . (از فرهنگ فارسی معین ). نامی از نامهای خدای تعالی . (از مهذب الاسماء) (دهار). در صفات خدای تعالی هادی به راه راست . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رشید شمیل . [ رَ ش ُ م َی ْ ی ِ ] (اِخ ) رشیدبن خلیل شمیل . از روزنامه نویسان بود. در کفرشیما در لبنان بدنیا آمد و در مدرسه ٔ حکمت بیروت به تحص...
رشید طبیب . [ رَ دِ طَ ] (اِخ ) خواجه رشیدالدین فضل اﷲهمدانی . وزیر و دانشمند نامی دربار ایلخان مغول . رجوع به رشیدالدین (فضل اﷲ...) و نیز حبیب...
رشید طلیع. [ رَ طَ ] (اِخ ) رشیدبن علی بن حسن بن ناصیف ، از آل طلیع. مؤسس حکومت شرق اردن و از رجال نامی اداری و ملی بود. زادگاه رشید در ج...
رشید عباس . [ رَ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . سکنه 100 تن . آب آن از نهر زرین . محصول آنجا غلات و ...
رشید وطواط. [رَ دِ وَطْ ] (اِخ ) رجوع به رشیدالدین وطواط شود.
رشید یاسمی . [ رَ دِ س َ ] (اِخ ) غلامرضا. یکی از گویندگان نامدار و اساتید دانشمند معاصر است . وی در زبان فرانسه و انگلیسی تسلط و در ادبیات فار...
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) احمدبن علی . رجوع به احمدبن علی بن ابراهیم شود.
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) ذوالنون بن محمدبن ذوالنون مصری اخمیمی شافعی علوی ، ملقب به رشیدالدین . یکی از وزیران و والیان دانشمند است . وی ب...
قاضی رشید. [ رَ ] (اِخ ) عمربن مظفر فهری از مشاهیر شعرا و نویسندگان است و در مصر و شام به خدمات دیوانی اشتغال داشت . وی مدائحی در ستایش م...
قلعه رشید. [ ق َ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 18هزارگزی شمال باختر اردل و 20هزارگزی راه مالر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.