اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رصید

نویسه گردانی: RṢYD
رصید. [ رَ ] (ع ص ، اِ) سگ و یا ددی که سوی شکار خواهد برجهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). ددی که سوی شکار خواهد برجهد، گویند: «سَبُع رصید». (از اقرب الموارد). || چشم دارنده به چیزی . مراقب . مواظب . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
رثید. [ رَ ] (ع ص ) بمعنی مرثود است . (منتهی الارب ). کالای برهم نهاده . (از مهذب الاسماء)(از اقرب الموارد). متاع برهم نهاده . (آنندراج ). متاع...
رسید. [ رَ / رِ ] (مص مرخم ) رسیدن . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). وصول . (یادداشت مؤلف ). || وصول اشیاء مرسوله . (لغ...
بسخن رسید. [ ب ِ س ُ خ َ رَ / رِ ] (ن مف مرکب ) مرد عاقل و خردمند. (ناظم الاطباء). || مرد شایسته . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.