اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رضوان

نویسه گردانی: RḌWʼN
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریوند بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. سکنه ٔ آن 101 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات . راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 1210 تن . آب آن از رودخانه . محصول عمده ٔ آنجا غلات . صنایع...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند. آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و لبنیات . (از فرهنگ جغرافیا...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از بخش آوج شهرستان قزوین . سکنه ٔ آن 140 تن . آب آن از چشمه سار. محصول عمده ٔ آنجا غلات و میوه و عسل . صنایع دس...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . سکنه ٔ آن 982 تن . آب آن از چشمه . محصول عمده ٔ آنجا خرما و مرکبات ....
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) العدل بیبرس (الشیخ ). از نویسندگان قرن چهاردهم هجری است . او راست : 1- الجوهر المتین فی الصلوة علی خاتم النبیین چ ...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) یا رضوان بن عبداﷲ الجنوی ، وزیر ملک غرناطه . رجوع به حلل السندسیةج 2 ص 321 و 322، و ابوالنعیم در همین لغت نامه شود.
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) محمد (افندی ). اوراست : عنوان الرضوان فی مدح سید ولد عدنان چ مطبعة المدارس 1288 هَ . ق . (از معجم المطبوعات مصر ج 1)...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) محمد (مصطفی ) افندی ، متوفای 1305 هَ . ق . او راست : شرح مختصر البیان المسفر من وجوه التبیان (بلاغه ) که به سال 1289 ...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نام 6 ده از ده های استان هشتم واقع در شهرستانهای کرمان و زاهدان و جیرفت و سیرجان . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ...
رضوان . [ رِض ْ ] (اِخ ) نگاهبان بهشت . (منتهی الارب ). نام فرشته ای که موکل و نگهبان بهشت است . (غیاث اللغات ). نام دربان بهشت چنانکه مال...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.