اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رف

نویسه گردانی: RF
رف . [ رَف ف ] (ع اِ) رف . (دهار) (از برهان ). چوبی باشد پهنا که هر دو طرف آن در دیوار کرده بر آن متاع شگرف خانه نهند، ج ، رُفوف . (آنندراج ) (منتهی الارب ). چوبی پهنا و عریض که هر دو طرف در دیوار کرده بر آن متاع شگرف خانه نهند و هو شبه الطاق . (ناظم الاطباء). طاق گونه ای که در آن کالاهای طرفه ٔ خانه را گذارند. ج ، رُفوف و رِفاف . (از اقرب الموارد). رجوع به رَف شود. || رِف ّ. شتر کلان هیکل . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رمه . ج ، رفوف . (مهذب الاسماء). دسته ای از گاویا پرنده . ۞ (از اقرب الموارد). گله ٔ گاوان و رمه از میش یا از مطلق گوسپند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب دهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). هر ریگ توده ٔ بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || جای باش شتر و گوسپند که از شاخ درخت و چوب سازند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای باش اغنام . (از اقرب الموارد). || نوعی از خوردن شتر و گوسپند. || نیکویی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خواربار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || جامه ٔ تنک نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || فراخی دامن جامه به ثوب دیگر. || تب هرروزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
رف . [ رَ ] (اِ) برآمدگی و سکویی است که بر در خانه ها برای نشستن سازند. (آنندراج ) (انجمن آرا). سکویی که بر در خانه بجهت نشستن سازند. (بره...
رف . [ رَف ف ] (ع مص ) بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد). رفیف . || بوسه دادن زن را به ا...
رف . [ رِف ف ] (ع اِ) رف ّ. شتر کلان هیکل . || بهره ٔ آب هرروزه . || تب هرروزه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رف . [ رُف ف ] (ع اِ)کاه و ریزه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رف ء. [ رَف ْءْ ] (ع مص ) نزدیک کرانه کردن کشتی را؛ رفا السفینه رفاً. || رفو کردن جامه را و پیوستن و نیکو کردن دریدگی و بریدگی آن را؛ رفا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.