اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفت و رو

نویسه گردانی: RFT W RW
رفت و رو. [ رُ ت ُ ] (مص مرخم ، اِ مرکب ) رفت و روی . رفت و روب . رجوع به رفت و روی شود. || جاروب . (ناظم الاطباء). || خاشاکی که از رفتن خانه حاصل شود. صاحب السامی فی الاسامی میگوید: الحصالة و الخمامة؛ رفت و روی خرمن . (یادداشت مؤلف ). || جاروب کردن .(از ناظم الاطباء). رفت و روب . جاروب کردن . پاکیزه کردن . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
- رفت و رو کردن ؛ جاروب کردن . پاکیزه کردن . رفتن . روبیدن :
ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم
ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند.

بابافغانی شیرازی (از آنندراج ).


رجوع به رفت و روب و رفت و روی شود. || غارت کردن را نیز گویند. (لغت محلی شوشتر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.