گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رقب نویسه گردانی: RQB رقب . [ رَ ] (ع اِ) ۞ ج ِ رَقَبَة. (منتهی الارب ). رجوع به رقبة شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی رقب رقب . [ رُ ق ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رقیب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(اقرب الموارد). || ج ِ رَقَب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رقیب و... رقب رقب . [ رَ ق َ ] (ع اِمص ) ستبری گردن . (منتهی الارب ). ستبری گردن . ج ، رُقُب . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ستبری گردن . اسم است از ارقب . (از... رغب رغب . [ رَ ] (ع مص ) خواهانی نمودن چیزی را:رغب فیه . (از منتهی الارب ). خواهانی کردن در چیزی . (دهار). اراده کردن و خواهانی نمودن در چیزی ... رغب رغب . [ رَ غ َ ] (ع مص ) زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت ؛ رغب الیه . (منتهی الارب ). زاری نمودن بسوی کسی و به خض... رغب رغب . [ رُ ] (ع مص ) یا رَغب . مصدر به معنی رَغب . (ناظم الاطباء). رجوع به رَغب شود. || مصدر به معنی رُغُب . (ناظم الاطباء). رجوع به رُغ... رغب رغب . [ رُ ] (ع مص ، اِمص ) رُغُب . پرخوری . گشادی معده . (ناظم الاطباء). بسیارخواری . (دهار). بسیار خوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رج... رغب رغب . [ رُ غ ُ ] (ع مص ) رُغب . فراخ و کلان گردیدن رودبار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || نرم و فراخ گردیدن زمین . (ناظم الاطباء). نرم ... رغب رغب . [ رُ غ ُ ] (ع ص ) ارض رغب ؛ زمین نرم فراخ ریگناک یا زمینی که آب در آن روان نشود مگر به باران بسیار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منت... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود