رقد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        RQD
    
							
    
								
        رقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع  ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد). ج ِ راقد به  معنی  خوابنده . (آنندراج ). رجوع  به  راقد شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        رقد. [ رَ ] (ع  مص ) خفتن . (تاج  المصادر بیهقی ) (دهار). خواب  کردن . بخفتن . به  خواب  شدن . (یادداشت  مؤلف ) (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (از اقرب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رقد. [ رَ ] (ع  اِ) خواب . (منتهی  الارب ) (آنندراج ). رقاد. خواب . (یادداشت  مؤلف ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رقد. [ رَ ] (اِخ ) کوهی  است  که  سنگ  آسیا از وی  گیرند. (منتهی  الارب ) (از اقرب  الموارد). نام  کوهی  و یا نام  یک  وادی  است  در بلاد قیس . (از مع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عرفة رقد. [ ع ُ ف َ ت ُ رَ ] (اِخ ) نام  جایگاهی  است . (از معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع  ص ) خوش  و فراخ . مخصب . واسع. واسعه  طیبه . کثیر. (یادداشت  مؤلف ): عیش  رغد؛ زندگانی  فراخ . (ناظم  الاطباء). عیش  فراخ . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغد. [ رَ ] (ع  ص ) رَغَد. رجوع  به  رَغَد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغد. [ رَ ] (ع  اِمص ) فراخی . (دهار). رفاه . رفاهت . فراخ زیستی . فراوانی . خصب . (یادداشت  مؤلف ).  ||  ایمنی .(دهار). رجوع  به  رَغد و رَغَد در مع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغد.[ رَ ] (ع  مص ) یا رَغَد. فراخ  شدن  زندگانی  و نرم  و راحت  گردیدن  آن . (از منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). بسیارنعمت  شدن . (تاج  المصادر بیهقی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رغد. [ رَ غ َ] (ع  مص ) رَغد. (ناظم  الاطباء). رجوع  به  رَغد شود.