اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رقیة

نویسه گردانی: RQY
رقیة. [ رُق ْ ی َ ] (ع اِ) افسون . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ). سحر و افسون . (غیاث اللغات ): نشرة؛ افسون که بردیوانه و مریض دمند. (منتهی الارب ).افسون و تعویذ ج ، رُقی ̍ و آن مباح است اگر بزبان عربی و به اسمای الهی و صفات وارده ٔ خدای تعالی باشد ونیز بر رقیه تکیه نبود. (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). تعویذ، ج ، رُقی ̍. (ناظم الاطباء). دعا. نشره . عوذه . تعویذ. معاذه . (یادداشت مؤلف ). افسون . ج ، رُقاً و رُقیات و رُقَیات . (از اقرب الموارد) :
نآید به وزارت به محل پدرت کس
مرکب نشود مهتاب از رقیه ٔ شولم .

مختاری غزنوی .


چون به نزدیک آن طلسم رسید
رخنه ای کرد و رقیه ای بدمید.

نظامی .


- رقیه ٔ عقرب ؛ رقعه ٔ عقرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب رقعه ٔ عقرب در ذیل ماده ٔ رقعه شود.
|| یکبار تعویذ خواندن . (ناظم الاطباء). || بندگی . (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) فاطمه بنت عمربن خطاب (رض ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به عقدالفرید ج 7 ص 99 و ماده ٔ فاطمه بنت عمربن خطاب و حب...
رقیه . [ رِق ْ ی َ ] (ع اِ) هیأت صعود کردن . || نوع صعود کردن . (ناظم الاطباء).
نام دختری از حسین بن علی (ع )
رقیه آباد. [ رُ قی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 357 تن است و آب آن از قنات است . محصول عمده...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.