اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رم خورده

نویسه گردانی: RM ḴWRDH
رم خورده . [ رَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) رمیده . رم دیده . رم زده . رم کرده . گریخته . (آنندراج ). رجوع به رم دیده و رم زده و رم کرده شود :
برقی که از او طور بزنهار درآید
از ترکش مژگان تو رم خورده خدنگی .

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.