رمش
نویسه گردانی:
RMŠ
رمش . [ رَ م ِ ] (اِمص ) گریختن و رمیدن . (غیاث اللغات ). رمیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ). || تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). اما این معنی از دساتیر است . (فرهنگ دساتیر ص 247 از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
رمش . [ رَ ] (ع مص ) سنگ و جز آن انداختن . || اندک چرانیدن گوسپندان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به دست سودن . (منتهی الارب ...
رمش . [ رَ م َ ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رُمْش . (تاج العروس ). || بافندگی در موی . (م...
رمش . [ رُ ] (ع اِ) سفیدی که در ناخن نوجوانان پیدا آید. (از تاج العروس ) (از ذیل اقرب الموارد). سفیدک . رجوع به رَمَش شود. || (ص ، اِ) ج ...