اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رمش

نویسه گردانی: RMŠ
رمش . [ رَ ] (ع مص ) سنگ و جز آن انداختن . || اندک چرانیدن گوسپندان را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به دست سودن . (منتهی الارب ). لمس کردن با دست . (از اقرب الموارد). || به سر انگشتان گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). با نوک انگشتان چیزی را به دست گرفتن . (از اقرب الموارد). || (اِ) دسته ٔ ریحان و مانند آن . (منتهی الارب ). طاقه ای ازریحان و امثال آن . (از اقرب الموارد). || پلک چشم . (از لسان العرب ) (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
رمش . [ رَ م ِ ] (اِمص ) گریختن و رمیدن . (غیاث اللغات ). رمیدن . (برهان قاطع) (آنندراج ). || تبدیل است که از بدل کردن باشد. (برهان قاطع) (...
رمش . [ رَ م َ ] (ع اِ) سپیدی که بر ناخن نوجوانان پدید آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رُمْش . (تاج العروس ). || بافندگی در موی . (م...
رمش . [ رُ ] (ع اِ) سفیدی که در ناخن نوجوانان پیدا آید. (از تاج العروس ) (از ذیل اقرب الموارد). سفیدک . رجوع به رَمَش شود. || (ص ، اِ) ج ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.