گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رمع نویسه گردانی: RMʽ رمع. [ رَ م َ ] (ع مص ) زرد شدن روی زن از بیماری فرج . (از منتهی الارب ). بیماری رماع ۞ گرفتن زن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) زردی که در روی زنان پیدا آید ازبیماری که عارض فرج شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی رمع رمع. [ رَ م ِ] (ع ص ) آنکه بینی او از غضب یا تکبر بجنبد و گویند: «جأنا فلان رَمِعاً قبراه »؛ فلانی پیش ما آمد در حالی که بینی او از خشم می... رمع رمع. [ رِ م َ ] (اِخ ) موضعی است در یمن و گویند کوهی است دریمن و نصر گوید رمع قریه ٔ ابی موسی ̍ است در بلاد اشعریان در یمن نزدیک به غسان و... رما رما. [ رَ ] (اِخ ) موضعی است در ارض بنی عامر. (از معجم البلدان ). رماء رماء. [ رَ ] (ع اِمص ) ربا و افزونی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود