کلمه قدیمی شیرازی
تلفظ: رو بر وزن مو + وار بر وزن کار
قسمت رویی گیوه که با نخ ضخیم و سفید رنگ دوخته میشود.
زیر و رو در گویش کازرونی(ع.ش)
هیچ رو. هیچ روی. مانند به هیچ وجه، هیچگاه، به هیچ شکل و صورت. عبارت به هیچ وجه من الوجوح=به هیچ شکل از اشکال متصور.
زان رو. (ق. فا.). از آن رو؛ از آن روی، از آن جهت، بدان سبب و علت: موی سفید را نه از آن رو کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و صد کنم گناه نی جامه از برای مصی...
قدم رو. فرمان نظامی که به افراد دستور حرکت با قدم های عادی می دهد.
بدو رو. فرمان نظامی که به افراد دستور دویدن می دهد.
تلخ رو. [ ت َ ] (ص مرکب ) تندمزاج و درشت رو. (ناظم الاطباء). تلخ ابرو. تلخ جبین . (مجموعه ٔ مترادفات ) (بهار عجم ) (آنندراج ). کنایه از ترشرو و بی...
تنگ رو. [ ت َ ] (ص مرکب ) تنگ روی . رجوع به همین کلمه شود.