اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رواج شکستن

نویسه گردانی: RWʼJ ŠKSTN
رواج شکستن . [ رَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بی رونق کردن . از آب و تاب انداختن . بی خریدار کردن :
گر محتسب رواج می ناب بشکند
از لعل میکش تو رسانم دماغ را.

نصیرای بدخشانی (از آنندراج ).


رواج قمریان از ناله ٔ من
چو قد سرو از آن بالا شکسته .

کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.