اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روان برفشاندن

نویسه گردانی: RWʼN BRFŠANDN
روان برفشاندن . [ رَ ب َ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب )جان فشاندن . رجوع به روان افشاندن شود :
همی برفشانم به خیره روان
خمیده روانم چو خم کمان .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.