اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روان گردیدن

نویسه گردانی: RWʼN GRDYDN
روان گردیدن . [ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) براه افتادن . رفتن . روان شدن . روان گشتن : و جمله ٔ لشکر با سلاح و تعبیه و مشعلهای بسیار افروخته روان گردید. (تاریخ بیهقی ). || جاری شدن . جریان پیدا کردن . روان شدن . روان گشتن : عِزّ؛ روان گردیدن آب .عَمْی ؛ روان گردیدن . عَین ؛ روان گردیدن آب و اشک . (منتهی الارب ). و رجوع به روان شدن و روان گشتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.