اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روان گیر

نویسه گردانی: RWʼN GYR
روان گیر. [ رَ ] (نف مرکب ) روان گیرنده . گیرنده ٔ روان . آنکه یا آنچه روان را بستاند. آنکه یا آنچه روح از تن جدا کند. روانستان . جانستان :
چه گویی دایه زین پیک روان گیر
که ناگه بردلم زد ناوک تیر.

(ویس و رامین ).


هنوز افتاده بد شاه جهانگیر
که خوک او را بزد یشک روان گیر.

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.