اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روج

نویسه گردانی: RWJ
روج . (اِ) بر وزن و معنی روز است که بعربی نهار خوانند. (برهان قاطع). بمعنی روز است و در لغت تبری و دری جیم با زاء تبدیل می یابد، و رازی را که منسوب به شهر ری است راجی گویند. (آنندراج ) :
به شهر ری به منبر بر یکی روج
همی گت واعظک زین هرزه لایی
که هفت اعضای مردم روج محشر
دهد بر کرده های خود گوایی
زنی بر عانه میزد دست و میگت
بسی ژاژا که ته آن روج خایی .

بندار رازی (از آنندراج ).


و رجوع به روز و روچ شود. || غوره . انگور نارس . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). و رجوع به روچه شود. || به هندی نیله گاو را گویند که گاو کوهی باشد. (برهان قاطع). نیله گاو. (یادداشت مؤلف ). بز کوهی سپیدپای . (از اشتینگاس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
روج . [ رَ ] (ع مص ) زود انجام گرفتن کاری . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رایج بودن متاع . رواج . (از المنجد). در اقرب الموارد به این م...
روج . (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی حلب که بین حلب و معرة واقع است . (از معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.