اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رود

نویسه گردانی: RWD
رود. [ رَ ] (ع مص ) جستن . (منتهی الارب ). طلب کردن . (از اقرب الموارد). ریاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || آب و علف جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راد اهله مرعی او منزلا؛برای اهل خود چراگاه و منزل جستجو کرد. (از اقرب الموارد). || شدآمد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب معجم متن اللغة و اقرب الموارد این معنی را در ذیل رَوَدان آورده و چنین معنی کرده اند: آمدن ورفتن بدون اطمینان . رادت المراءة روداً؛ بسیار رفت وآمد کرد زن به خانه ٔ همسایگان . (از اقرب الموارد). در یک جای آرام نگرفتن زن و گشتن وی در خانه های همسایگان . (از معجم متن اللغة). رَوَدان . (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سبک وزیدن باد. (از اقرب الموارد). بجنبش آمدن و نسیم وار وزیدن باد. (از معجم متن اللغة). رَوَدان . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رود. (معجم متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
دهی در جنوب غربی بخش مرکزی شهرستان کوهدشت لرستان دارای جمعیتی بالغ بر سیصد نفر . امرار معاش اهالی این روستا از طریق دامداری - کشاورزی (گندم - جو - ذرت...
الس، یا هالیس، قِزِل ایرماق (سرخ رود)، بزرگ‌ترین رود آسیای صغیر به درازای 182‘1 کم‍. در وجه تسمیۀ آن گفته‌اند که چون بارانهای سخت، خاک سرخ منطقه‌ای را...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.