اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رهبان

نویسه گردانی: RHBAN
رهبان . [ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند راه . (ناظم الاطباء) (برهان ). راهرو. (شرفنامه ٔ منیری ). نگهبان و حافظ راه . (ناظم الاطباء) :
گرفته راه امید نشسته رهبان عقل
که کاروان سخاش نگسلد از کاروان .

مسعودسعد.


رهبان و رهبرند در این عالم و در آن
نه آبشان بکار و نه کاری به آبشان .

خاقانی .


اگر رَهبان این راهی و گر رُهبان این دیری
چودیارت نمی ماند چه رَهبانی چه رُهبانی .

خواجو (از شرفنامه ٔ منیری ).


|| راهروی (؟). (شرفنامه ٔ منیری ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رهبان . [ رَ ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه است در ترس از رَهِب َ مانند خشیان از خَشِی َ. ج ، رهابین ، رهابنة، رهبانون . (از اقرب الموارد). ترسنده . (از...
رهبان . [رُ ] (ع اِ) پارسای ترسایان . ج ، رَهابین ، رَهابِنَة، رُهبانون . (ناظم الاطباء). فی الفارسی اصله روهبان ،مرکب معناه صاحب الزهد ثم خف...
رهبان . [ رُ ] (ع مص ) رَهَبان . مصدر به معنی رَهَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ترسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع ...
رهبان .[ رَ هََ ] (ع مص ) رُهبان . مصدر به معنی رَهَب . (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهَب شود.
رهبان خانه . [ رُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) صومعه و منزل رهبان ترسایان . (ناظم الاطباء). رجوع به رهبان شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.