اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ره یافتن

نویسه گردانی: RH YAFTN
ره یافتن . [ رَه ْ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . نفوذ یافتن . پی بردن . رخنه کردن . (یادداشت مؤلف ) :
از نام به نامدار ره یابد
چون عاقل تیزهش بود جویا.

ناصرخسرو.


کمی و فزونی درو ره نیابد
که بد ز اعتدال مصور مصور.

ناصرخسرو.


رجوع به راه یافتن در همه ٔ معانی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.