رهیق
نویسه گردانی:
RHYQ
رهیق . [ رَ ](ع اِ) رحیق . خمر. باده . (از فرهنگ فارسی معین ). می . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراب . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). رجوع به رحیق شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رحیق . [ رَ ] (ع اِ) می و خوشترین و بهترین می و می خالص بی آمیغ یا صافی و می صافی بی درد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراب خالص و صاف...
رحیق مختوم (سوره مطففین، آیه 25) یعنی شراب صاف و نابی که از گزند ناخالصی، مصون و از آسیب التقاط، اختلاط و التفات به غیر صواب، محفوظ باشد .