ریم
نویسه گردانی:
RYM
ریم . [ رَ ] (ع اِ) فزونی و فضل . گویند: لهذا علی ذاک ریم . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فزونی و فضل . (آنندراج ). زیاده . (دهار). || سربار میان دو تنگ بار. سرباری . علاوه . || کوه خرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || قبر و گور. (ناظم الاطباء). گور یا وسط گور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گور. (دهار) (مهذب الاسماء). || دوری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آهوی سپید یا آهوبره . ج ، آرام . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آهوی سپید خالص . (دهار) (از اقرب الموارد). || به لغت عربی نباتی است سپید و سیاه ، سیاه آن گلش زرد و میوه ٔ آن مانند لوبیاو دانه ٔ او مثل دانه ٔ عدس . و قسم سپید او را ثمر و شاخ و گل مانند قسم سیاه ولی رنگ شاخهای آن سپید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || آخر روز تا درآمد تاریکی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || یک ساعت دراز، گویند: قد بقی ریم من النهار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). (از مهذب الاسماء). || کجی بار شتر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بهره و یا استخوان که پس از قسمت جزور باقی ماند و آن را به جزار دهند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). استخوان مانده . (دهار). || پایه ٔ نردبان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || زمین فراخ بی کشت . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
ریم . (اِ) چرکی که از جراحت می پالاید و در دنبل فراهم می آید. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از فرهنگ اوبهی ) (از برهان ). غس...
ریم . [ رَ ] (ع مص ) دورگشتن از جای . یقال : مارمت افعل و مارمت بالمکان ؛ ای مازلت و منه اریم مابرحت ؛ یعنی همواره دورم و کذا رمت فلاناً و...
ریم . (ع اِ) آهوی سپید. || آهوبره . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به رَیم شود.
ریم . (اِخ ) موضعی است به بلاد غرب . || شهری است نزدیک مقدشوه . (منتهی الارب ).
ریم آهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریماهن . چرک و کثافت آهن که در وقت گداختن در کوره می ماند و در پتک زدن از آن می ریزد. (ناظم الاطباء) (از انجمن...
برف ریم . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ۞ زردمرغک . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ) (گل گلاب ).
ریم آهنج . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریم آهنگ . بیخی است از گیاه که آن را خرغول گویند. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بیخ خرغول . (ناظم الاطبا). معرب ریم ...
ریم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) ریم آهنج . بیخ خرغول . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی ریم آهنج است که بیخ خرغول باشد و آن چرک ریم زخم را پاک...
کتاب سبک عکاسی نوین، هایریم طبیعت دربرگیرنده عکس های نمایشگاهی با عنوان هایریم طبیعت است که به اهتمام داریوش محمدخانی گردآوردی شده و در سال ۱۳۹۸ نشر ت...
در نورپردازی استودیویی، بخصوص در عکاسی پرتره برای جدا نمودن قسمتی یا کل سوژه از پسزمینه، از پشت سر به سوژه نور تابانده میشود. این نور که میتواند بی...