اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زار

نویسه گردانی: ZʼR
زار. (اِخ ) قریه ای است از قراء اشتیخن از نواحی سمرقند و یحیی بن خزیمه الزاری از آنجا است . (از معجم البلدان ) (تاج العروس ). رجوع به زاری و اشتیخن و زر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
غله زار. [ غ َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان (آذرشهر) شهرستان تبریزکه در 3هزارگزی باختر دهخوارقان و 3هزارگزی شوسه ...
کشت زار. [ ک ِ ] (اِ مرکب ) زراعتگاه . زمین زراعت شده . مزرعه .پالیز. مَحقَلَه . (یادداشت مؤلف ). کشتمند. زمین زراعت شده و غالباً مراد زمینی اس...
کلم زار. [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) مزرعه ٔ کلم . جایی که در آن کلم کاشته باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
گره زار. [ گ ِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) پر از گره . || زلف در هم پیچیده . (ناظم الاطباء) : مشاطه زد به گره زار طره ات ناخن عجب که عقده ٔ دل واشود...
علف زار. [ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) چراگاه . مرغزار. زمینی که علف بسیار دارد. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : کجا بد علفزار و آب روان فرودآمد آن جایگه...
سمن زار. [س َ م َ ] (اِ مرکب ) باغ یاسمن و جای انبوه از درخت یاسمن . آنجا که سمن روید. (ناظم الاطباء) : شهریاری که خلاف تو کند ۞ زود فتدا...
سیب زار. (اِ مرکب ) بوستان و باغ درخت سیب و جایی که پر از درخت سیب است . (ناظم الاطباء) : دیگر روز هم بار نداد و برنشست و بر جانب سیب زار ...
شفق زار. [ ش َ ف َ ] (اِ مرکب ) شفق جلوه . شفق کده . شفقستان . چیزی سرخ و گلگون . (ناظم الاطباء). سرخرنگ : ز دست خودش بر سر دار کن ز خونش هوا ر...
زار شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضعیف شدن . رنجور شدن : شاد بودی ببانگ زیر و کنون زار و نالان شدی و زرد چو زریر. ناصرخسرو.|| بخواری و زبونی ا...
خرم زار. [ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جره ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون ، واقع در 63هزارگزی جنوب خاوری کازرون کنار راه فرعی کازرون ب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۲ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.