زأرة
نویسه گردانی:
ZʼR
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است به طرابلس مغرب . (منتهی الارب ). قریه ای است به طرابلس و از آنجا است ابراهیم زاری . (تاج العروس ).
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زأرة. [زَءْ رَ ] (ع اِ) أجمه . بیشه و اصل در آن همزه است و ابوالحارث (شیر) را مرزبان الزأرة گویند زیرا که رئیس و مقدم بیشه است . (تاج ال...
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) حیی است از ازد سراة. (تاج العروس ). رجوع به زارة شود.
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) دهی است ببحرین . (منتهی الارب ). قریه ای است بزرگ در بحرین متعلق به عبدالقیس و در آنجا چشمه ای است که آنرا عین ...
زأرة. [ زَءْ رَ ] (اِخ ) کوره ای است بصعید. (تاج العروس ). قلعه ای است بصعید. (منتهی الارب ).
زارة. [ رَ ] (اِخ ) قبیله ای است از ازد. (منتهی الارب ). ۞ و در این بیت شعر که در جنگ صفین یکی ازلشکریان معاویه انشا کرد از آن نام برده...
زارة. [ رَ] (اِخ ) مادر عروةبن زهیر است که وی را زراره نیز نامیده اند. (از ذیل تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 925).
زارة. [ زارْ رَ ] (ع اِ) نوعی مگس سرخ یا کبودرنگ است که آن را الذبابةالشعراء یا الذباب الشعراء نامند. (تاج العروس ). نوعی مگس خران و شتران ...
زاره . [ رَ / رِ ] (اِمص ) اسم مصدر است از زار، ریشه ٔ زاریدن بمعنی زاری . (اسم مصدر و حاصل مصدر تألیف دکتر معین ص 98). گریه و ناله . (برهان ...
زاره . [ رَ ] (ع اِ) گروه انبوه از مردم . (تاج العروس ). || جماعت شتران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || گروه انبوه گوسف...
زاره . [ رَ ] (اِخ ) (عین الَ ...) چشمه ای است معروف در بحرین . (از معجم البلدان ).