زبان
نویسه گردانی:
ZBAN
زبان . [ زَ ] (اِخ ) نام پسر امروءالقیس . (منتهی الارب ) (قاموس ). زبان بن امروءالقیس از بنی القین است و حافظ آنرا بر وزن شداد (با تشدید باء) ضبط کرده است . (تاج العروس ).
واژه های همانند
۳۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
زبان سوندایی یکی از زبانهای رایج در بخش غربی جزیرهٔ جاوه است که با حدود ۴۰ میلیون نفر گویشور، حدود ۱۵ درصد از جمعیت کل اندونزی را شامل میشود.ویکی
زبان اوکراینی (به اوکراینی: украї́нська мо́ва / ukrayins'ka mova) یک زبان هند و اروپایی و هموند شاخه شرقی گروه زبانهای اسلاوی است. اوکراینی زبان رسمی...
زبان خوارزمی (خوارزمی: زڨاک ای خوارزم zβ'k 'y xw'rzm)،[۳] زبانی ایرانی از شاخهٔ شمالی زبانهای ایرانی میانه شرقی است که تا اواخر سده هشتم هجری/ چهارده...
زبان پر بودن . [ زَ پ ُ دَ ] (مص مرکب )... از سخنی ؛ آن سخن را فراوان گفتن . || زبان پر ازگفتار تلخ بودن ؛ کنایه از خشمناک بودن : چنین گف...
زبان تر کردن . [ زَ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از لقمه در دهن گذاشتن باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع). لقمه در دهان گذاشتن . (ناظم الاطباء)....
زبان بند کردن . [ زَ بام ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عمل جادویی برای بستن زبان اقوام زن از بدگویی او پیش شوهر و امثال آن . جادو کردن . افسون ...
زبان ریشه ای . [ زَ ن ِش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان یک هجائی ، زبان یک سیلابی . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 11 و «زبان » شود.
زبان دراز شدن . [ زَ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گستاخ شدن . خارج شدن از حد ادب : شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زدخصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو.حا...
زبان درنهادن . [ زَ دَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) بدگویی کردن . عیب گرفتن . بر زبان گرفتن . بزبان گرفتن . در زبان گرفتن : زبان در نهندش بایذا...
زبان درکشیدن . [ زَ دَ ک َ/ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) خاموش گشتن . زبان در کام دزدیدن . (ناظم الاطباء). از سخن خودداری کردن : نظامی این چه اسرار...