زبان
نویسه گردانی:
ZBAN
زبان . [زَ ] (اِخ ) ابن اصیعبن عمروکلبی از کسانی است که اسلام و جاهلیت را درک کرده است . (از الاصابة ج 2 ص 38).
واژه های همانند
۳۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
بر زبان رفتن . [ ب َ زَ رَ ت َ ] (مص مرکب )بر زبان گذشتن . گفته شدن . بر لفظ رفتن : چندان دعای جان تو گوییم کز ملال بیخواست بر زبان تو دشنا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زبان اسپرانتو (به اسپرانتو: Esperanto) زبان علمی یا فراساخته جهان است که از میان زبانهای اینچنینی، بیشترین سخنگویان را داراست.[۱] نام این زبان از اس...
خوب سخن گفتن ، خوب حرف زدن ، سخنور بودن ، خجالت نکشیدن در سخن گفتن ، قبولاندن سخن و صحبت خود
مثال : فلانی چه سر زبانی دارد !
زبان مالایالم (മലയാളം malayālam) یکی از چهار زبان عمده زبانهای دراویدی و یکی از ۲۲ زبان درنظر گرفته شده در هند برای زبان اداری در ایالت کرالا و ناحیه...
بار بستن زبان . [ ب َ ت َ ن ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ظهور کردن رنگ از جهت غلبه ٔ یکی از اخلاط چهارگانه . درین حال گویند زبان ...
زبان باز کردن . [ زَ ک َدَ ] (مص مرکب ) (...کودک ) آغاز سخن گفتن کردن او.
زبان گیر کردن .[ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لکنت داشتن زبان . کند بودن زبان . زبان گرفتگی . رجوع به زبان و زبان گرفتن شود.
زبان موی شدن . [ زَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مانند زبان موی درآوردن . برای مقصودی زیاد سخن گفتن : شد زبانم موی و شد مویم زبان از تظلم این چه ب...
زبان گزه رفتن . [ زَ گ َ زَ / زِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) (درتداول برخی از مردم ایران )، زبان گزیدن برای تنبیه کسی بر کار و یا سخنی ناصواب . لب ...