اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبیر

نویسه گردانی: ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. صحابی بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عبداﷲ کلابی در جاهلیت میزیست و گویند روزگار پیغمبر (ص ) را نیز درک کرده است . ۞ (از تاج العروس ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیربن عبداﷲ کلابی گوید: من پیروزی پارس را بر روم و پیروزی رومیان بر پارس و سپس غلبه ٔ مسلمانان را بر پارس و روم بچشم خود دیدم و جمله ٔ اینها در مدت 15 سال رخ داد. وی از ابومریم ۞ عمروبن مره ٔ جهنی صحابی پیغمبر (ص ) روایت دارد و فرزندش علأبن زبیر و محمدبن عبداﷲ بصری از او روایت کنند. (از الجرح و التعدیل ج 2 ص 579). و ابن حجر آرد: زبیربن عبداﷲ کلابی ۞ یعقوب بن سفیان وی را جزو آنان که درک صحبت رسول (ص ) کرده اند یاد کرده و اما ابوعمر گوید: عصر جاهلی را درک کرد و تا روزگار خلافت عثمان زنده بود ولی درباره ٔ ملاقات او با پیغمبر (ص ) چیزی نمی دانم . ابوالحسن بن سمیع، زبیر را در طبقه ٔ دوم و از تابعیان شام یاد کرده است ۞ . (از الاصابة ج 2 ص 5). رجوع به تاریخ ابن عساکر و قاموس الاعلام ترکی و لسان المیزان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن نجیح کوفی ، مکنی به ابومغلس کوفی . از راویان حدیث است . از عمربن عبدالعزیز روایت دارد و حسین بن علی جعفی از او...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن نشیط، غلام باهله و شوهر مادر سعید خُذَینة است . سعیدخذینه از طرف مسلمةبن عبدالملک (والی کوفه و بصره وخراسان از ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن ولید شامی . از راویان بود. وی از ابن عمر روایت دارد و شریح بن عبید حضرمی از او نقل حدیث کند. (از کتاب الجرح و ا...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن هارون . از راویانست و از مالک روایت دارد. حاکم او را یاد کند و همچنین ذهبی در مغنی ، اما در میزان الاعتدال ذکر او...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ۞ ابن هشام بن عروة. از روات خاندان زبیر عوام است . (از الجرح و التعدیل ابوحاتم رازی ج 2 ص 583). رجوع به کتاب «...
زبیر. [ زُ ب َ ](اِخ ) معتز باﷲ عباسی . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 276 و مجمل التواریخ و القصص چ بهار و معتز باﷲ شود.
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) تمیمی بصری . از راویانست . وی از عمران بن حصین و یا (بگفته ٔ برخی ) با واسطه ٔ یک تن از عمران بن حصین نقل حدیث کند و ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ثقفی ، جد احمدبن ابراهیم غرناطی . مورخ و مؤلف مشهور است . احمد در 708 هَ. ق . درگذشته است . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 1 ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) جهضمی ، پدر زبیر راوی . رجوع به زبیر (... بن زبیر)، لسان المیزان و کتاب الجرح و التعدیل رازی ج 3 ص 580 شود.
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) صراف . از راویان است . از عبداﷲبن مغفل نقل روایت کند و فرزندش عمرو وجبیربن حیه ۞ از او روایت دارند. (از کتاب الجرح...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۹ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.