اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زحیر خوردن

نویسه گردانی: ZḤYR ḴWRDN
زحیر خوردن . [ زَخوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم داشتن . اندوهگین بودن . نگران بودن . دچار سختی و اندوه شدن :
یکچند شادکام چریدید شیروار
امروز درد باید خورد و غم و زحیر.

فرخی .


ای دوست غم جهان به بیهوده مخور
بیهوده زحیر دهر فرسوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابود پدید
خوش باش و غم بوده و نابوده مخور.

خیام .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.