اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرده

نویسه گردانی: ZRDH
زرده . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زرده . [ زَ دِه ْ ] (نف مرکب ) زردهنده . بخشاینده ٔ پول و زر. (ناظم الاطباء). رجوع به زر شود.
زرده . [ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) زردک . زرتک . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی را گویند که زردرنگ باشد. (برهان ). اسبی را گویند که رنگ آن زرد باشد....
زرده . [ زَ دَ / دِ ] (اِخ ) کوهی است به شیراز. (منتهی الارب ). کوهی است که کان طلا در آن است و بعضی گویند کان نقره نیز در آن کوه هست ....
زرده . [ زَ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش شیروان شهرستان زنجان واقع است و 127 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
زرده . [زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجاب است که در بخش کرند شهرستان شاه آباد واقع است و 500 تن سکنه دارد.
زرده . [ زَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد و بر 3هزارگزی جنوب راه خرم آباد به کوهدشت واقع است ، و ...
گل زرده . [ گ ُ زَدَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند واقع در 54000گزی شمال باختری شهر نهاوند. دارای 40 تن سکنه است . (از...
هفت زرده . [ هََ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نرگس صدبرگ را گویند، و به عربی عبهر مضاعف خوانند. (برهان ). بهترین ِ نرگسها که صدبرگ نیز گویند و به تا...
زرده زخم . [ زَ دَ / دِ زَ ] (اِ مرکب ) ۞ قوباء. ادرفن . ساری یاره . زرده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زردزخم شود.
زرده کمر. [ زَ دِ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد است که در شهرستان بیجار واقع است ، و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.