اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرع

نویسه گردانی: ZRʽ
زرع . [ زُ رَ ] (اِخ ) از اعمال حوران . (نخبة الدهر دمشقی ص 200). رجوع به زرعه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ضراء. [ ض َ ] (ع مص ) نهان شدن . (منتهی الارب ).
ضراء. [ ض َرْ را ] (ع اِ) ضرّ. گزند. || سختی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بدحالی . (منتهی الارب ). مقابل سرّاء. درشتی . درویشی . (دهار). بأ...
ظراء. [ ظَ ] (اِخ ) کوهی است در بلاد هذیل . تأبطشرا ظاهراً در بیت ذیل از ظرءهمین ظراء را اراده کرده آنجا که گوید : اء بَعْدَ النفاثیین ازجرُ...
ذرٔآء. [ ذَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَذرَء (شاید معرّب زال ) زن پیر. || عناق ذرٔآء؛ آن بزیچه ٔ ماده که هر دو گوش وی خجک دارد و دیگر بدنش سیا...
نیم ذرع . [ ذَ ] (اِ مرکب ) میله ای آهنین یا چوبین معادل نصف ذرع که بدان پارچه و امثال آن اندازه گیرند.
چوب ذرع . [ ب ِ ذَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوبی که برای اندازه گرفتن پارچه و مانند آن بکار رود اندازه آن 16 گره و یا 1/04 متر است . امر...
ذرع مقصر. [ذَ ع ِ م ُ ق َص ْ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مساوی است با (1/04) متر. و آن در طهران و فارس معمول است .
سرا و ضرا.[ س َرْ را وُ ض َرْ را ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شدت و رخا. راحتی و ناراحتی . خوشی و ناخوشی : اگر تو از صحبت ما ملول گشته ای من به...
ضرع الکلبة. [ ض َ عُل ْ ک َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سنجد. رجوع به سنجدشود. || زقوم . رجوع به ضروع الکلبة شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.