گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زرم نویسه گردانی: ZRM زرم . [ ] (ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعنی بدهان گذاشتن ۞ ، قرار دادن در دهان آورده است . رجوع به همین کتاب ج 1 ص 589 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی زرم زرم . [ زَ ] (اِ) اشک چشم . || ریزش اشک . (ناظم الاطباء). زرم زرم . [ زَ رَ ] (ع مص ) زَرِم َ الکلب و السنور زَرَماً (از باب سمع)؛ خشک شدن پیخال آن بر کون آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اق... زرم زرم . [ زَ ] (ع مص ) قطع کردن کمیز کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زادن او را مادر او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقر... زرم زرم . [ زَ ] (ع اِ) ترس و پرهیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حذر. (از اقرب الموارد). زرم زرم . [ زَ رِ ] (ع ص ) مرد خوار کم یار کم گروه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد ذلیل و کم گروه . (از اقرب الموارد). || آنکه بریک... زرم زرم . [ زَ ] (اِخ ) رودی که در دجله می ریزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرم زرم . [ زَ ] (اِ) پیر فرتوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ رشیدی ). و در مؤید زربان (به بای موحده ) گفته . (فرهنگ رشیدی )... ضرم ضرم . [ ض ِ / ض ُ ] ۞ (ع اِ) درختی است خوشبو، بار آن مانند بلوط است و شکوفه اش مانند شکوفه ٔ سعتر، شهد آن نیکو باشد، یا آن اسطوخودوس است بی... ضرم ضرم . [ ض َ رَ ] (ع اِ) ج ِ ضَرمة. (منتهی الارب ). چیزهای نیم سوخته . (منتخب اللغات ). ضرم ضرم . [ض َ رَ ] (ع مص ) سخت گرسنه گردیدن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ) (زوزنی ). سخت شدن گرسنگی . (منتخب اللغات ). || سخت شدن سوزش و حرا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود