اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زعفرانی

نویسه گردانی: ZʽFRʼNY
زعفرانی . [ زَ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به زعفران . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). منسوب به زعفران . فروشنده ٔ زعفران . دکان زعفران فروش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منسوب به زعفران که زعفران فروش را افاده می کند. (از انساب سمعانی ). || به رنگ زعفران . زعفری . (فرهنگ فارسی معین ). رنگ زرد شبیه به رنگ زعفران . (ناظم الاطباء) رنگ شده به زعفران . به رنگ زعفران . زعفری . مزعفر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یک زعفرانی . ۞

دقیقی .


می زعفرانی که چون خوردیش
رود سوی دل راست چون زعفران .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ج 2 ص 68).


جوان را عذار ارغوانی در تحمل مشاق فراق زعفرانی شد. (سندبادنامه ص 188). || منسوب است به زعفرانیه که قریه ای است از قرای بغداد که در قسمت کلواذا واقع شده است . (ازانساب سمعانی ) رجوع به زعفرانیه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
امتیاز زعفرانی . [ اِ زِ زَ ف َ ] (اِخ ) از شاعران است . رجوع به تذکره ٔ شمع انجمن تألیف سید محمد صدیق حسن خان بهادر چ هندوستان 1293 هَ . ق ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.