اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زفر

نویسه گردانی: ZFR
زفر. [ زِ ] (ع اِ) بار پشت و بار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی البارع الحمل ، محرکةً؛ بمعنی بره گفته . (منتهی الارب ). حمل و بره . (ناظم الاطباء). || خیک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سامان مسافر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مایحتاج و مایعرف مسافر را گویند، همچو مشک آب و رخت مسافر را گویند، همچو مشک آب و رخت خواب و بار و اسباب و مانند آن . (برهان ). جهاز مسافر. (از اقرب الموارد). || گروه مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جماعت . ج ، ازفار. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ابن ظفر. [ اِ ن ُ ظَ ف َ ] (اِخ ) حجةالدین ابوعبداﷲ محمدبن ابی محمد صقلی . مولد او صقلیه . در مکه پرورش یافته . کتابی باسلوب کلیله ودمنه دارد...
ظفر دادن . [ ظَ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اِظفار. تظفیر. مظفر کردن بر. افلاح . (تاج المصادر).
ظفر کردن . [ ظَ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نصرت کردن .
ظفر یافتن . [ ظَ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) اِفلاج . اِظفار. بَلل . فَلج . استیلاء. کامیاب شدن . مظفر شدن . غلبه کردن . دست یافتن : دلشاد زی و کامروا ...
پیوسته ظفر. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ ظَ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه همواره مظفر است و پیروز : کامران باد همه ساله و پیوسته ظفربخت پاینده و دل زنده...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.