اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زقال

نویسه گردانی: ZQAL
زقال . [ زَ ] (اِ) زغال اخته . ۞ (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این درختچه در جنگلهای ارسباران بحال وحشی موجود است . آن را در ارسباران زقال و در تهران زقال اخته می خوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 260). اسم فارسی قرانیا است و آن ثمر درخت است بقدر زیتون و یاقوتی رنگ بعد از خشکی سیاه می باشد... (تحفه ٔ حکیم مومن ). رجوع به زغال اخته و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زغال . [ زُ ] (اِ) انگِشت که فحم نیز گویند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 334). انگشت و چوب سوخته ٔ که پیش از آنکه کاملاً بسوزد آن را خاموش ...
ذغال . [ ذُ ] (اِ) چوب سوخته ٔ آتش نشانده و کشته که برای بار دیگر سوختن را آماده کنند. فحم . انگشت .زگال . زغال . زوال ۞ و برخی آن را با زاء...
پل زغال . [ پ ُ ل ِ زُ] (اِخ ) نام موضعی در دره ٔ چالوس کنار راه طهران به چالوس میان ماکارود و چالوس در 190300 گزی طهران .
خاک زغال . [ ک ِ زُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به خاکه زغال شود.
زغال اخته . [ زُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای است ترش ، از زرشک تازه بالیده تر و رنگش سیاه . در شکنبه ٔ گوسپند طبخ می کنند و میخورند و خیلی...
زغال سنگ . [ زُ س َ ](اِ مرکب ) ۞ زغالی که نتیجه ٔ تفحیم انساج و اعضای گیاهان بسیار قدیم در قشر طبقات زمین است . این زغال چون تحت فشار...
اخته زغال . [ اَ ت َ / ت ِ زُ ] (اِ مرکب ) ۞ قرانیا. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل : قراقاط). و رجوع به زغال اخته شود.
خاکه زغال . [ ک َ / ک ِ زُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرده ٔ انگشت . ریزه ٔ زغال .
دره ذغال . [ دَرْ رَ ذُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنام و بسکام بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 25هزارگزی جنوب الشتر و 6هزارگزی خاور را...
ذغال سنگ . [ ذُ ل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذغال معدنی ۞ . حجر موسی . حجاره ٔ قبر موسی . احجارالسود. (الجماهر بیرونی ). و آن چوبهای متحجر...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.