زکریا
نویسه گردانی:
ZKRYA
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن طیفوری در بغداد متولد شد و در آن شهر نشو و نما یافت . تحصیل صناعات طب را در نزد پدر نمود، اگرچه در جزء علمی طب مقامی بلند پیدا ننمود، در مقام عمل بر اکثر همگنان خود فائق و بگاه معالجت مرتبه ٔ تقدم و برتری داشت و زمان شهرت و ترقی وی مقارن با زمان المعتصم باللّه عباسی است و در نزد افشین که از امرای معتصم بود، قدر و قربی فراوان داشت و در جنگ افشین با بابک خرم دین رئیس اطبای لشکر افشین گردید. رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 404، تاریخ الحکماء ابن قفطی و عیون الانباء شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن الخطاب بن اسماعیل بن عبدالرحمن بن حزم ابکلی محدث و اهل تطیلة است که در سال 293 هَ . ق . به مشرق به س...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن داودبن بکر نیشابوری ، مکنی به ابویحیی و مشهور به خفاف است که حافظ حدیث و مفسر بود. او راست : التفسیر الک...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یزید. رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن عیسی شعبی محدث است . (منتهی الارب ).
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن منظور القرظی مدینی . رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نافع موئی الارسوفی . رجوع به ابویحیی شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن نداف که ابوحدیدة ناهض بن عریب و ابوعبداﷲ محمدبن اسماعیل بن امجد از وی روایت کرده اند. رجوع به الحلل ال...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن خلاد الساجی البصری ، مکنی به ابویعلی است که در بغداد اقامت داشت و از عبداﷲبن داود الخریبی و اص...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن صالح البلخی اللؤلؤی . از حفاظ حدیث بود و در سال 230 هَ . ق . در بلخ درگذشت . او راست : کتاب الایم...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن صبیح . رجوع به ابومحمد شود.