اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زکریا

نویسه گردانی: ZKRYA
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن منظور القرظی مدینی . رجوع به ابویحیی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن خلاد الساجی البصری ، مکنی به ابویعلی است که در بغداد اقامت داشت و از عبداﷲبن داود الخریبی و اص...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن صالح البلخی اللؤلؤی . از حفاظ حدیث بود و در سال 230 هَ . ق . در بلخ درگذشت . او راست : کتاب الایم...
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن صبیح . رجوع به ابومحمد شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن عبدالملک . رجوع به ابویحیی ناقد شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی بن نافع الازدی . عبداﷲبن حفص الطاحی از وی روایت کند. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 326 شود.
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) ابن یحیی الضبی البصری الساجی (220 - 307 هَ . ق .)، مکنی به ابویحیی الضبی . از محدثان و حفاظ بود. او راست : عل...
زکریاء. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) زکریا. رجوع به همین کلمه شود.
پیره زکریا. [ رَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) از خلفاء شیخ صفی الدین اردبیلی . (حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 327 وچ خیام ج 4 ص 421 که اینجا بغلط بیره ...
کاکو زکریا. [ زَ ک َ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مریوان شهرستان سنندج در 65هزارگزی خاور دژ شاهپور و 3هزارگزی شمال راه شوسه ٔ سنندج ...
باغ زکریا. [ غ ِ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) نام موضعی از طسوج لنجرود قم . (تاریخ قم ص 113).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.